هادی شفیعی -
ندیدم که قویی به صحرا بمیرد!
هادی شفیعی - چه شعری دارد این مهدی حمیدی شیرازی، شاعر معاصر و قصیده سرای بزرگ دیار حافظ و سعدی شیراز. او می گوید: ندیدم که قویی به صحرا بمیرد، فریبنده زاد و فریبا بمیرد. چو روزی از آغوش دریا بر آید، شبی هم در آغوش دریا بمیرد.
هادی شفیعی - چه شعری دارد این مهدی حمیدی شیرازی، شاعر معاصر و قصیده سرای بزرگ دیار حافظ و سعدی شیراز. او می گوید: ندیدم که قویی به صحرا بمیرد، فریبنده زاد و فریبا بمیرد. چو روزی از آغوش دریا بر آید، شبی هم در آغوش دریا بمیرد.
"قو" در طول حیات خود به سمبل عشق و وفاداری در بسیاری از فرهنگها تبدیل شده است. در افسانهها آمده که قو در طول حیات خود هیچ صدایی تولید نمیکند و تنها در آخرین دقایق زندگی، به گوشهای دنج پناه برده و آوازی زیبا به عنوان اختتامیه عمرعاشقانه خود میخواند که با اتمام آواز جانش را از دست میدهد.
چقدر این روزها آهنگ زندگی جنگلبانانی که به شهادت می رسند و سمفونی های غم انگیزی که در پایان عمر آنان نواخته می شود شبیه به زندگی قوهاست.
جنگلبان امروز جانش را درجایی که همیشه غصه آن را می خورد و دلواپس آن است از دست می دهد.
جنگلبان، عاشق و جان نثار جنگل است. او گرما و سرما از پا نمی شناسد و شب و روز برای آن معنا ندارد. وقتی خورشید غروب می کند و شب از فرط خستگی روز به خوابی طولانی فرو می رود جنگلبان بیدار است و بدون چشمداشتی به ماموریت خود در دل جنگل ها ادامه می دهد.
جنگلبانان امروز با حداقل امکانات دفاعی به حفاظت از جنگل ها می پردازند و گاهی در این مسیر ضرب و شتم و گاهی نیز با از دست دادن جان خود اهل خانه را عزدار می کنند.
چند سال پیش سعید نامی جنگلبان خطه بندرکیاشهر از توابع استان گیلان برای جنگل گردشی و مراقبت از حوزه استحفاظی خود وارد جنگل شد و پس از آن هیچوقت به خانه برنگشت تا اینکه مردم محلی با پیکر بی جان این جنگلبان در جنگل مواجه شدند
وقتی سعید نامی غزل خداحافظی سرداد و چمدانش را در پاییز غم انگیز بست، جنگل های بندر کیاشهر هم رخت عزا پوشیدند. مرگ نامی در آن روز بارانی بسیار بی صدا و خاموش بود. مردم محلی، زن و مرد، کودک و جوان در میان حزن و اندوه و سیل اشک و آه، پیکر بی جان او را در روستای امیرکیاسر به خاک سپردند.
اما داستان ضرب و شتم و مرگ جنگلبانان در جنگل، پایان قصه پر غصه ما نبود و این ماجرا سر درازی داشت.
قسمت جوانپور سرجنگبان منطقه کشفی آستارا دیگر جنگلبانی است که با شنیدن صدای اره موتوری به محل انتشار صدا می رود. جوانپورکه به تنهایی به این منطقه عزیمت کرده بود، دیگر اثری از او نشد تا اینکه همکاران وی با پیکر بیجان او در جنگلهای آستارا مواجه شده و صدای هق هق جنگلبانان، فضای آرام جنگل را در بر می گیرد! گویا قسمت جوانپورهم قسمتش این گونه بود تا جانش را درجایی که همیشه دل نگرانش بود از دست بدهد.
پیش از این جنگلبان سرو قامتی دیگر همچون رشید غفاری در جوکندان تالش برای دفاع از جنگل جانش را از دست داده بود. رشید نیز به دست قاچاقچیان چوب به شهادت رسید. او از جنگلبانان مؤمن و متعهد تالش بود که بارها توسط قاچاقچیان چوب مورد تهدید قرار گرفته بود.
رشید غفاری به گفته همکارانش هم مأمور حفاظت بود، هم کارشناس، هم مامور اجرا و هم مامور انتظامی بود و برای صیانت از جنگل از هیچ اقدامی کوتاهی نمیکرد، سرانجام او نیز در نیمهشب ۱۶شهریور ۱۳۸۱ در منزل خویش و در جلوی چشم همسر و فرزندانش، توسط سلاح گرم به دست قاچاقچیان چوب به شهادت رسید. این جنگلبان گیلانیِ در کنار دختر خردسالش در خون غلتید و این کابوسی است که تا آخر عمر خانواده غفاری را رها نمیکند.
سریال به شهادت رسیدن جنگلبانان در جنگل کماکان ادامه یافت و به مهندس ناصر پیروی، رئیس اداره منابع طبیعی شهرستان ماسال در تالش رسید.، ناصر جنگلبانی شجاع، متعهد و متعصب به جنگل بود. او نیز به دلیل مقاومت در برابر اشغال ۵ هکتار از جنگلهای ماسال به نحو فجیعی در ۷اردیبهشت ۱۳۸۴ جان عزیزش را در دل جنگل دهاقان ضیابر؛ همانجایی که برای حفاظت اش دلواپسی ونگرانی های فراوانی داشت از دست داد.
بعد از شهادت ناصرپیروی در گیلان، جنگلبانی دیگر از دیار مازندران بنام فضلاله علیپور در بامداد روز جمعه ۷خرداد ۱۳۹۵، توسط قاچاقچیان چوب در منطقه جنگلی سالده، شهرستان نور به شهادت رسید.
علیپور ۴۳ سال داشت و اهل روستای آهودشت چمستان از شهرستانهای استان مازندران بود. او جنگلبانی متعهد و زحمتکش بود که در برابر انسان های زیاده خواه و قاچاقچیان چوب سر فرود نیاورد و ایستاد و سرانجام هدف گلوله زیاده خواهان قرار گرفت و با خون سرخ خود درختان سبز جنگل های مازندران را در غم و ماتم فروبرد.
هنوز یک سال از حادثه دلخراش حریق جنگل هایقر در فیروز آباد فارس نگذشت. هنوز داغ جانثاران خانواده بهزادی که جان عزیزشان را برای نجات جنگل های زاگرس از دست داده اند به سردی نگرایید، خبرآمد که جنگلبانی دیگر این بار از دیار خراسان در مقابله با زیاده خواهان فرصت طلب هدف گلوله قرار گرفته و جان عزیزش را از دست داده است.
جواد غلامی، جنگلبانی از شهرستان چناران بود که هفته گذشته قربانی سودجویان زمین خوار در خراسان شد، جواد جنگلبانی جوان بود و سی و سه سال بیشتر نداشت و امسال زندگی مشترک خود را آغاز کرده بود. او در آزمون مقطع دکتری موفق به کسب رتبه اول رشته مرتعداری شده بود. اما چنگ اندازان فرصت طلب برای رسیدن به منافع شخصی او را هدف قرار دادند تا یک نفر دیگر به لیست بلند بالای جنگلبانان شهید منابع طبیعی کشوراضافه شود.
آری جواد غلامی نه اولین جنگلبانی است که جان عزیزش را برای منابع طبیعی فدا کرد و نه آخرین آن خواهد بود. اما سووال این است که جنگلبان مظلوم منابع طبیعی تا کی باید بدون برخورداری از کوچکترین ابزار مقاومتی و حمایت های قانونی در برابر سودجویان و دست اندازان به منابع طبیعی کشور ایستادگی و مقاومت کند؟
…براستی، قلم می تواند صدای گمنامان منابع طبیعی را که تنها به جرم حفاظت از جنگل ها جان خود را از دست می دهند به گوش دست اندرکاران این مرز و بوم برساند؟! / شاید وقتی دیگر…
ارسال به دوست